آرشیو شماره‌های مجله

آرشیو شماره‌های مجله
لطفا برای دریافت شماره‌های مجله روی عکس کلیک کنید

۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

معرفی کوتاهی از برخی اشکال روابط بین فردی

پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)



در این نوشتار قصد بر این دارم که تعدادی از انواع روابط عاطفی-جنسی را مختصراً توضیح دهم. نویسنده این مطلب به دنبال ارزش‌گذاری و برتری دادن نوعی از رابطه بر نوع دیگر نیست و اصولاً روابط انسانی را این‌گونه قضاوت نمی‌کند بلکه می‌پندارد بسته به شرایط زمانی- مکانی و موقعیت‌های مختلف (عاطفی/جنسی/ اجتماعی و...) هر فرد حق گزینش نوعی از رابطه را که در آن حقوقی از دیگری تضییع نگردد دارا می‌باشد.

One-Night Stand
رابطه‌ی یک‌شبه، نوعی از رابطه است که در آن فرد تصمیم به برقراری رابطه‌ای صرفاً جنسی- تنها برای یک‌شب- با فرد/افراد دیگری می‌گیرد. به عبارتی به رابطه‌ای که برای یک‌شب شکل می‌گیرد و در آن کنش جنسی، بدون تعهد عاطفی و درگیری‌ای در آینده، میان دو یا چند طرف رخ می‌دهد، رابطه‌ی One-Night Stand می‌گویند.
روابط یک‌شبه می‌تواند میان افرادی که به دنبال شناخت جنسی از خود هستند، افراد مجردی که به دنبال رابطه‌ی جنسی بی هیچ‌گونه تعهد عاطفی-جنسی هستند و یا افراد متأهلی که به دنبال کنشی صرفاً جنسی خارج از رابطه‌ی عاطفی-جنسی با شریک زندگی خود هستند رخ دهد. روابط یک‌شبه همچنین در صنعت توریسم جنسی نیز روی می‌دهد.

Sex Friendship
دوستی بر اساس سکس نوعی از رابطه است که در آن فرد به دنبال شریکی صرفاً جنسی برای مدتی مشخص- و یا نامشخص- می‌باشد. در این‌گونه روابط طرفین هیچ‌گونه تعهد عاطفی و البته جنسی به یکدیگر ندارند.
برخلاف رابطه‌ی  One-Night stand سکس فرندشیپ رابطه‌ای مدت‌دار است. درواقع می‌توان گفت سکس فرندشیپ نوع مدت‌دار رابطه‌ی یک‌شبه می‌باشد که در آن طرفین، درگیرِ روابط عاطفی نشده و لزوما تعهد جنسی نیز به یکدیگر ندارند.
روابط سکس فرندشیپی می‌تواند میان افرادی که به دنبال شناخت جنسی از خود هستند، افراد مجردی که صرفاً به دنبال شریک جنسی -بی هیچ‌گونه درگیریِ عاطفی- هستند و یا افراد متأهلی که به دنبال شریکی خارج از رابطه‌ی عاطفی-جنسی با شریک زندگی خود هستند رخ دهد.

Benefit Friendship
دوستی منفعتی نوعی از رابطه است که در آن میزانی از رابطه‌ی عاطفی در کنار رابطه‌ی جنسی قرار دارد. در واقع نوعی از رابطه‌ی مدت‌دار بوده که در آن فرد علاوه برکنش جنسی، به میزانی درگیری عاطفی نیز دارد. در این‌گونه از رابطه طرفین لزوما تعهد جنسی و عاطفی به شریک خود ندارند. می‌توان گفت بنفیت فرندشیپ همانند سکس فرندشیپ می‌باشد با این تفاوت که در آن طرفین سطحی از رابطه‌ی عاطفی را نیز تجربه می‌کنند.
روابط بنفیت فرندشیپ می‌تواند میان افرادی که تمایل به رابطه‌ی جنسی- عاطفی - در سطح دلخواه خود و بدون تعهد عاطفی/جنسی به یکدیگر- دارند، افرادی که به دنبال دوره‌ای هستند که در آن بتوانند به شناختی دقیق‌تر از شریک زندگی احتمالی خود برسند- که به‌اصطلاح به آن دوران try میگویند- رخ دهد.

Open Relationship
رابطه‌ی باز نوعی از رابطه‌ی میان فردی (وابستگی قوی، عمیق و یا صمیمی یا آشنایی میان دو یا چند نفر که می‌تواند کوتاه‌مدت یا بلندمدت باشد) است که در آن، طرفین در کنار تمایل به داشتن رابطه با یکدیگر، با شکلی از رابطه‌ی غیر تک‌همسری موافق می‌باشند. بدین معنی که رابطه‌ی رمانتیک یا صمیمانه با شخصی دیگر پذیرفته‌شده، مجاز و یا به ‌دور از مخالفت می‌باشد.
عموماً یک رابطه‌ی باز زمانی شکل می‌گیرد که طرفین درگیر در آن، دو یا چند پیشنهاد و یا درگیری عاطفی و جنسی را در یک بازه‌ی زمانی مشخص، چه به‌عنوان رابطه‌های کوتاه‌مدت مانند قرارهای ملاقات (date) و چه به‌عنوان رابطه‌های بلندمدت مانند ازدواج داشته باشند.


گونه‌های مختلف رابطه‌ی باز عبارات‌اند از:
رابطه‌ی چند پارتنری، میان سه یا چند شریک که کنش جنسی میان همه‌ی طرفین درگیرِ رابطه رخ نمی‌دهد.
رابطه‌ی هیبریدی که در آن‌ یکی از طرفین تک همسر بوده و دیگری تک همسر نیست.
Swinging که در آن شرکایی که در یک نوع از رابطه‌ی همسری با یکدیگر بسر می‌برند در یک کنش جنسی با افراد دیگر به‌عنوان فعالیتی در راستای نیل به آرامش و یا کنشی اجتماعی به‌کارگماشته می‌شوند.
رابطه‌ی باز تا اندازه‌ی زیادی به‌عنوان رابطه‌ای آن‌سوتر از مفهوم رابطه‌ی تک‌همسری عمومیت‌یافته است. شکلی از رابطه‌ی باز، ازدواج باز می‌باشد که در آن شرکای درگیر در ازدواج، یک رابطه‌ی بازدارند.

Polyamory
رابطه‌ی چندهمسری و یا آن‌گونه که گفته می‌شود چندمهری نوعی از رابطه می‌باشد که بر اساس تعریف ویکی‌پدیا، از فلسفه و عمل دوست داشتن همزمان چند نفر به شکل غیر مالکانه، صادقانه، مسئولیت‌پذیرانه و اخلاقی حکایت می‌کند.

Civil Union
اتحاد مدنی شکلی از ازدواج می‌باشد که در آن طرفین درگیر لزوما دارای تمام حقوق و مزایای ازدواج نیستند و بسته به قوانین کشورهایی که این نوع از ازدواج را ثبت می‌کنند، مشمول حقوقی مساوی یا کم‌تر از ازدواج می‌شوند.
دانمارک نخستین کشوری است که در سال 1989 میلادی این قانون را به‌موجب فراهم کردن حقوق و مزایایی شبیه به ازدواج دگرجنسگرایان، برای زوج‌های هم‌جنس‌خواه تصویب کرده است.

Marriage
ازدواج شکلی از رابطه می‌باشد که افراد با پذیرش آن، به‌صورت قانونی وارد زندگی مشترک شده و از حمایت‌ها و مزایایی که قانون هر کشور برایشان در نظر می‌گیرد بهره‌مند می‌شوند و البته با ورود به آن، همچون هر قراردادی، محدودیت‌های قانونی لحاظ شده، منطبق بر قوانین کشور متبوع خود را می‌پذیرند.
در پایان با توجه به موارد گفته‌شده شایسته این است که پیش از ورود به هر نوع رابطه‌ای نوع و چارچوب‌های آن رابطه را جدای از دید عرفی جامعه، بر اساس نیازهای خود مشخص کرده و با شریک احتمالی خود درمیان بگذاریم. شاید بدین طریق از میزان زیاد شکست‌های عاطفی و رابطه‌های ناپایدار زودگذر- که به دلیل عدم شناخت و یا عدم صداقت با خود و نیازهایمان رخ می‌دهند- جلوگیری شده و با قرارگرفتن در چارچوبی مناسب از یک رابطه به خود و شریکمان آسیب نزنیم.


 محمد

۱۳۹۴ فروردین ۹, یکشنبه

خیانت در روابط همجنس گرایان

 پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)



خیانت همیشه در اوج اعتماد اتفاق می‌افتد.
ناپلئون بناپارت

اغلب ما خیانت را تجربه کرده‌ایم. همه می‌دانیم چه دردی دارد. خیانت یکی از دردناکترین وضعیت‌هایی است که هر فردی ممکن است فارغ از جنسیت یا گرایش جنسی‌اش تجربه کند. در اوج علاقه و اعتماد به یک فرد؛ ناگهان بُتی که عشق از او در ذهن ما ساخته فرو می‌ریزد. گاهی فرد دچار نوعی وسواس فکری می‌شود و به اصالت لحظاتی که با فرد خائن گذرانده شک می‌کند. کیفیت رابطه را حتی در زمانی که به ظاهر مثبت بوده زیر سوال می‌برد و مدام خویشتن را می‌آزارد.
خیانت می‌تواند عاطفی یا جنسی باشد، تحقیقات نشان می‌دهد که برای زن‌های دگرجنسگرا خیانت عاطفی و برای مردان دگرجنسگرا خیانت جنسی نابخشودنی‌تر و تحمل آن سخت‌تر است. در ارتباط با زوج‌های اقلیت جنسی اطلاعات پژوهشی ما برای اینکه بدانیم آنها نسبت به کدامیک از انواع خیانت حساس‌ترند هنوز کافی نیست.
خیانت پیامدهای مخربی در رابطه میان زوجین (همجنسگرا یا دگرجنسگرا) به همراه دارد. در اینجا برخی از واكنش‌های متداول ـبه‌خصوص واكنش‌هایی را كه در مدت كوتاهی پس از این اتفاق از فرد سر می‌زندـ بررسی می‌كنیم. شایع‌ترین واكنش‌هایی كه ممکن است فرد خیانت‌دیده از خود نشان دهد خشم فراوان از فرد مقابل یا رقیب، فكر خیانت و مقابله به مثل، كشتن و از بین بردن رقیب یا صدمه به موقعیت اجتماعی و احترام و آبروی فرد خائن است.
از سوی دیگر، فرد خیانت‌دیده اغلب اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد که مهم‌ترین دلیل آن احساس خواستنی نبودن و یا طرد شدن است. وی ممكن است دچار افكار مربوط به سرزنش خود شود و به دنبال نشانه‌هایی مبنی بر وجود عیب یا مشكلی در خودش باشد. این اتفاق می‌تواند تا حدی شدت پیدا كند كه فرد را به سوی خودكشی‌، افسردگی یا از سوی دیگر تلاش‌های افراطی و نالازم برای تغییر خود بكشاند.اغلب این واكنش‌ها تا حدی طبیعی هستند و اصولاً نمی‌توان از فرد خیانت‌دیده انتظار داشت غمگین یا عصبانی نباشد.
 در زوج های دگرجنسگرا پس از پی بردن به خیانت خیلی‌ها دست به اقداماتی می‌زنند. رفتارهایی چون تلفن زدن به دوستان، والدین یا همكاران فرد مقابل و بردن آبروی او در برابر دیگران، راه‌ انداختن دعوا و سروصدای زیاد در محل كار او و تلاش برای اخذ حمایت اجتماعی از سیستم خانواده؛ دوستان و فامیل.
این واکنش در زوج های همجنسگرا دیده نمی‌شود. آن‌ها نمی‌توانند ادعایی نسبت به رابطه داشته باشند. رابطه‌ای که وجودش پنهانی و ماهیتش از اساس مورد پذیرش عموم نیست چگونه ممکن است پس از مخدوش شدن مورد حمایت قرار گیرد؟ لذا فرد همجنس‌گرا شرایط بسیار سخت‌تری را تجربه می‌کنند. آنها ممکن است حتی نتوانند در این باره با خانواده یا نزدیکترین دوستان‌شان سخن بگویند. آنها ناچارند در شرایط بعد از خیانت که شدیداً از نظر روانی از هم گسسته و تحت فشارند، در مقابل دیگران وانمود کنند که همه چیز عادی است. این انزوا و عدم امکان به اشتراک گذاشتن مسایل با دیگران منجر به افسردگی شدیدی در این افراد می‌شود.
اگر یکی از طرفین با ارتباط با فردی از جنس مخالف، به شریک همجنسگرای خود خیانت کند، این ضربه می‌تواند دردناک‌تر باشد. چرا که ممکن است ذات کشش بین دوهمجنس و ارتباط عاشقانه و اروتیک بین آنها را زیر سوال ببرد و حتی در ارتباط با گرایش فرد خائن تردیدهایی را در ذهن فرد خیانت‌دیده ایجاد کند. سوالاتی مانند اینکه: "آیا او واقعاً یک کشش فطری و غریزی نسبت به من داشته؟! آیا او مانند من و هم حس من بوده یا این رابطه صرفاً هوس یک استریت برای تجربه‌ی شکل تازه‌ای از لذت بوده است؟" واکنش‌های شدیدی مانند شروع یك رابطه جدید یا به سرعت درگیر شدن در رابطه‌ای حساب‌ نشده صرفاً برای انتقام گرفتن از فرد مقابل نیز رایج است.

چه کنیم؟
یكی از مهم‌ترین نكاتی كه در اینجا باید ذكر كرد این است كه حتماً از برقراری ارتباط با فرد دیگری برای جبران خلأ فرد مقابل یا تلافی كار او اجتناب كنید. در بسیاری از موارد، پس از مشاوره، با بررسی اوضاع و یا كاهش التهاب و ناراحتی ناشی از این امر و پشیمانی فرد مقابل، ممكن است دو طرف تصمیم بگیرند به ارتباط خود ادامه دهند. در اینجا، حضور فرد سوم (یا به عبارتی، چهارم) كه صرفاً برای پوشاندن خلأ فرد خیانت‌دیده یا انتقام از او وارد ماجرا شده است، بسیار مشكل‌ساز خواهد بود.
این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که حتی اگر شما بدترین شریک روی کره زمین بوده باشید، باز هم این خیانت به شما را توجیه نمی‌کند. خیانت در هر شرایطی، ابعاد غیر انسانی و غیر قابل دفاع دارد. بازی کردن با احساسات فردی دیگر و نمایش دوست داشتن او یا حضور داشتن در کنار او در شرایطی که فرد به طور ذهنی یا واقعی در رابطه‌ی عاطفی یا جنسی دیگری درگیر است، تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند اخلاقی باشد.
ممکن است برخی افراد خائن استدلال‌هایی بیاورند برای اینکه نادرستی کار خود را توجیه کنند. توجیهاتی مانند اینکه "من می‌دانستم اگر شریکم بداند که دیگر دوستش ندارم یا دارم به او خیانت می‌کنم از غصه دق می‌کند" یا "او بیمار است و مشخص نیست تا کی زنده است" یا "اکنون شرایط پذیرش این موضوع را ندارد" یا "او درگیر فلان مشکل خانوادگی‌اش است و در این شرایط صلاح نیست من هم باری بر روی دوش او شوم!"
شاید هم واقعاً آنها از سر خوش‌قلبی یا نوع‌دوستی و برای جلوگیری از آسیب زدن بیشتر به شریک‌شان، خیانت خود را پنهان می‌کنند. اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا ما مجازیم به جای فردی دیگر تصمیم بگیریم؟ آیا ما اجازه داریم به جای شریک‌مان تشخیص دهیم که چه چیزی برای او بهتر است؟ شاید او حتی اگر دو روز از حیاتش هم باقی باشد ترجیح دهد که خیانت را بداند و بمیرد تا اینکه در نا‌آگاهی و بی‌خبری بمیرد. پس هرگاه احساس کردید که از نظر احساسی در حال خروج از یک رابطه هستید، اولین و اخلاقی‌ترین کار ممکن این است که شهامت داشته باشید و شریک‌تان را مطلع کنید تا او نیز به عنوان یک طرف رابطه در این زمینه تصمیم بگیرد.
یكی از بهترین و كاركشته‌ترین مشاورانی كه می‌توانید در شرایط سختی به او تكیه كنید قلم‌تان است. وقتی دفتری برمی‌دارید و هر چه در دل دارید در آن می‌نویسید، بیش از هر چیز بین احساسات و هیجان‌هایی كه در آن لحظه دارید و رفتارهایی كه ممكن است از شما سر بزند وقفه ایجاد می‌كنید. این وقفه می‌تواند به شما در تحمل كردن این مسئله و كنارآمدن با آن كمك‌های فراوانی كند. پس از نوشتن و مرور آنچه نوشته‌اید،‌ خودتان به بسیاری از افكار نادرست یا افراطی خود پی می‌برید و می‌توانید با آنها منطقی‌تر برخورد كنید.
از آنجایی که اقلیت‌های جنسی شبکه‌های اجتماعی خاص خودشان را دارند، اغلب آنها تنها می‌توانند مشکلاتشان را با دوستان همجنسگرای دیگرشان مطرح کنند. موقعیتی که امکان نزدیک شدن دو فرد خیانت‌دیده به یکدیگر را بیشتر کرده و نیز امکان ورود شتاب‌زده و احساسی به رابطه‌ای دیگر را فراهم می‌کند. لذا توصیه‌ای که می‌شود این است که حداقل تا شش ماه پس از خیانت دیدن‌، تنها بمانید و وارد رابطه‌ی رمانتیک با فردی دیگر نشوید. 
 

آیا بعد از خیانت باید در رابطه بمانیم؟
معمولاً رابطه‌ای که با خیانت روبرو می‌شود دیگر طراوت و شادابی قبل را نخواهد داشت. سوالی که خیلی از مراجعان از من می‌پرسند این است که آیا باید رابطه را ادامه داد؟ پاسخ من در اغلب موارد یک گزینه قطعی نیست. به جز موارد خیلی خاص که قطعاً و صد درصد تشخیص می‌دهم که رابطه به نفع فرد خیانت‌دیده نیست و خیانت باز هم امکان تکرار شدن دارد، در باقی موارد، شرایط وقوع هر خیانتی متفاوت است. گاه فرد خیانت‌دیده خودش و رفتارهایش را در بروز خیانت از سوی شریکش دخیل می‌داند و لذا مایل است به فرد خیانتکار اجازه جبران اشتباهی را که مرتکب شده است بدهد. لذا در اغلب موارد پاسخ من این است: "این بستگی به تصمیم خودتان دارد." اما همواره توصیه می‌کنم که فرد خیانت‌دیده، در شرایط آرامش و بدون خشم و هیجان، یعنی بعد از آرام شدنش، سوالاتی را از شریک خیانتکار خود بپرسد؛ اولین و مهمترین سوال این است که چرا؟ چرا خیانت کرده است؟ دومین سوال: چه ضمانتی وجود دارد که خیانت دوباره تکرار نشود؟ سومین سوال: چه انگیزه‌هایی در فرد خائن برای بازسازی رابطه وجود دارد؟
بر اساس پاسخ‌هایی که فرد خائن به این سه سوال می‌دهد فرد خیانت‌دیده می‌تواند در مورد ادامه رابطه تصمیم بگیرد. بدیهی است که پاسخ‌ها، فردی و از رابطه‌ای به رابطه دیگر متفاوت است و هر کسی خودش در نهایت می‌تواند تشخیص دهد که کدام راه را باید انتخاب کند. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیر و رو کنید نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف کنید. قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک، تردید، شوکه شدن، آشفتگی، ترس، درد، رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که از خیانت شریکش مطلع شده کاملاً نرمال است. این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می‌شود از قبیل حالت تهوع و استفراغ و مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پرخوابی) لرزش، کم غذایی و کم اشتهایی.
انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی‌اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می‌گیرید شریک خود را ببخشید به راحتی از بین برود؛ از بین رفتن درد و رنج وارده از طریق خیانت نیازمند زمان است.

پس بهتر است قبل از هر تصمیمی به خودتان زمان بدهید.
صدرا اعتمادی-روانشناس بالینی


فاکتورهای یک رابطه موفق و طولانی[1]

پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)



سوالی که ممکن است با دیدن یک زوج موفق از خود بپرسیم این است که آن‌ها چه چیزی دارند که ما در رابطه‌مان نداریم؟
یک رابطه سالم و خوب دارای اهداف آرمان‌گرایانه می‌باشد؛ مانند سبزه‌ای است که فقط جوانه زدن آن مهم نیست بلکه باید دائما برگ‌های زرد آن را چید و خورشید را به آن تاباند تا همیشه‌ سبز باقی بماند. تمام روابط طولانی و موفق نیاز به گذر زمان و تلاش دارند. بسیاری ادعا دارند که وقت زیادی برای رابطه خود می‌گذارند اما نتیجه عکس می‌گیرند. این اتفاق به این دلیل است که شما انرژی خود را صرف انجام کارهای بیهوده در رابطه می‌کنید؛ مثلا بیشتر انرژی شما صرف درست کردن پارتنرتان (شریک عاطفی) به هدر می‌رود به‌طوری‌که انگار به دنبال تعمیر یک عیب هستید. حتی شب‌ها بیدار می‌مانید و روی این مسئله فکر می‌کنید یا حتی تلاش می‌کنید که ذهن پارتنرتان را بخوانید یا برعکس او ذهن شمارا بخواند. شاید این کارهای شما از روی علاقه باشد اما این هدر دادن انرژی کمکی به پیشرفت رابطه شما نمی‌کند. برای داشتن رابطه موفق باید ذهن باز باقابلیت بازیافت داشته باشید. باید یاد بگیرید که تعادل را در رابطه بین نیازهایتان برقرار کنید. انتظارات واقعی از رابطه خود داشته باشید.
برای شروع بهترین کار لیست کردن نیازهایتان است. خواسته و احتیاجات خود را بنویسید. حتی اگر مجرد هستید این کار را انجام دهید.
مشخص کنید که دنبال چه چیزهایی در رابطه‌تان هستید. چه معیارهای برایتان مهم است. این کار به شناخت خودتان بسیار کمک می‌کند. این لیست باید دارای دو قسمت باشد. یک قسمت مربوط به نیازهایتان و یک قسمت مربوط به خواست‌هایتان؛ مثلا شما توقع دارید که مورد احترام قرار بگیرید. پس از مشخص کردن نیازها و هدف‌هایتان درباره آنان با پارتنرتان صحبت کنید اما هر بار فقط روی یک موضوع تمرکز کرده و درباره یکی از خواست‌هایتان حرف بزنید.
همیشه از جملات من نیاز دارم، من فکر می‌کنم، من احساس می‌کنم، استفاده کنید تا در زمان صحبت زوج شما حالت دفاعی به خودش نگیرد.

فاکتور‌های مؤثر
برای داشتن رابطه خوب طولانی‌مدت باید مهارت‌هایی را کسب کنید و در آن‌ها استاد شوید. تحقیقات نشان داده که زوج‌های موفق از فاکتورهای زیر به‌مراتب در رابطه خود استفاده می‌کنند:
1. شنونده فعالی باشید: زوج‌هایی که با دقت به حرف هم گوش می‌دهند رابطه بهتری با هم برقرار می‌کنند. در زمان صحبت از زبان بدن خود استفاده کنید. این زبان بسیار تأثیرگذار است. شاید پارتنر شما بخواهد در زمان صحبتش به شما تکیه دهد. دکتر Jack Rosenblum دراین‌باره می‌گوید: «اگر زوج شما نیاز به صحبت کردن بیشتری دارد از او بخواهید که سرش را روی شانه شما گذاشته و صحبت کند.» این کار به معنی این نیست که شما باید سکوت کامل داشته باشید بلکه هدف دادن فضای کافی به زوجتان می‌باشد بدون اینکه به قضاوت او بنشینید یا وسط حرف او بپرید.
2. باهم برنامه‌ریزی کنید: بیشتر اتفاقات روزمره خود را با شریک زندگی‌تان تقسیم کنید. علاقه‌ها و سرگرمی‌های خود را باهم به اشتراک بگذارید. در یک هفته چند ساعت وقت برای انجام یک فعالیت دونفره بگذارید. این کار به هر دوی شما اجازه می‌دهد تا در شرایط و فضایی مثبت با هم ارتباط برقرار کنید. دکتر Howard Markham می‌گوید: «تا زمانی که زوج‌ها مانند دو دوست باهم صحبت می‌کنند و به هم اجازه لذت بردن می‌دهند دست‌به‌کارهای جالب‌تری در رابطه می‌زنند اما بعدها تغییر روش داده و رابطه برایشان تکراری می‌شود.» باهم فعالیت‌های هیجان‌آور انجام دهید؛ مانند دوچرخه‌سواری، کوهنوردی، اسکی این شادی و تفریحات دونفره باعث نزدیکی شما به هم می‌شود. فعالیت‌هایی که هم خود شما و هم رابطه شمارا از زیر فشار روزمرگی و استرس‌ها رها می‌کند.
3. عادلانه رفتار کنید: چطور می‌توانیم کشمکش‌ها و بحث‌هایی را که منجر به شکست در رابطه می‌شوند را کنترل کنیم؟ برای این کار نیازی به توهین و متهم کردن زوج خود ندارید. مخالفت و عدم توافق در یک رابطه کاملاً طبیعی است. شما می‌توانید با رعایت قوانین رابطه و رعایت ادب نیاز و گفته خودتان را بیان کنید. مراقب باشید زمانی که به نقطه اوج عصبانیت خود می‌رسید از روش «وقفه» استفاده کنید؛ یعنی سکوت کرده و از هم فاصله بگیرید و زمانی که آرام‌تر شدید دوباره درباره مشکلتان صحبت کنید؛ زیرا بدترین تصمیمات را زوج‌ها در اوج عصبانیت خود می‌گیرند.
4. سکس دوست شماست: در روابط طولانی‌ مدت کم شدن رابطه نزدیک امری طبیعی است و گاهی این اتفاق براثر بی‌توجهی در اوایل رابطه هم می‌افتد. زمانی که متوجه بشوید که نیاز هر دوی شما در این‌باره رفع نمی‌شود این موضوع بسیار اهمیت پیدا می‌کند. همواره به خودتان یادآوری کنید که پارتنر شما لایق بهترین‌هاست و شما به او نیاز دارید و فقط می‌خواهید که با او باشید و عاشق او هستید. او را از خودتان دور نکنید. به بهداشت خودتان رسیدگی کنید. رمانتیک باشید. طبق تحقیقات اخیر، مردم در یک سال 130 بار با هم رابطه دارند و در این میان کسانی که بیشترین میزان رابطه را دارند میزان رضایت بالاتری هم دارند. پس همواره رابطه رمانتیک خود را سرزنده نگه ‌دارید.
5. درخواست‌های مؤدبانه: اگر خواسته‌ای دارید آن را به زبان بیاورید. تا زمانی که در سکوت لجبازی به سر می‌برید چطور توقع دارید که پارتنرتان خواسته شمارا انجام دهد. گاهی عقب کشیدن ما دراین‌باره کمکی به حل مشکلمان نمی‌کند. خواسته‌هایتان را با احترام بیان کنید به‌خصوص در جمع دوستانتان. به زوجتان محبت کنید. او را با انجام کارهای کوچک محبت‌آمیز شرمنده کنید. این شرمندگی او را بیشتر جذب شما می‌کند. بیان احساسات و خواسته‌هایتان از روی مهربانی و احترام باعث می‌شود که او متوجه شود که چقدر شما به او اهمیت می‌دهید.

۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

ژنتیک، هم نوایی و رابطه

پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)


افراد به دلایل مختلف اقدام به هم نوایی با اجتماع می کنند. یعنی رفتارها و عقاید خود را مطابق با جامعه اکثریت شکل می‌دهند تا بدین صورت: 1)مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، 2)دوست داشته شوند، 3)مورد حمایت اکثریت قرار بگیرند، 4)مورد تایید باشند، 5)صاحب جایگاهی در اجتماع بشوند، 6)احساس امنیت داشته باشند...
آیا تمایل افراد به ازدواج قانونی و یا برقراری پیوندی عاطفی با یک فرد ثابت تحت تاثیر پدیده هم نوایی به وجود می‌آید یا عوامل دیگری در شکل‌گیری این تمایل دخیل هستند؟  اصولا هر رابطه‌ای با هدف برطرف شدن نیازهای دو طرف به وجود می‌آید، چه یک رابطه دوستی باشد، چه یک رابطه کاری و چه یک رابطه بین دو همسر. بنابراین برای پیدا کردن دلیل تمایل افراد به ازدواج و یا داشتن پیوند عاطفی با یک فرد ثابت، باید به بررسی نیازهای افراد پرداخت و با شناخت آنها، شناخت بهتری از خود به دست آورد.  گاهی بروز این نیازها ریشه در ساختار بیولوژیک و یا فیزیولوژیک فرد دارد و گاهی هم تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای اجتماع و یا پدیده همنوایی شکل می‌گیرند و یا شاید هر دو.  به عنوان مثال نیاز فرد به غذا هنگام گرسنگی یک نیاز بیولوژیک می‌باشد.  نیاز فرد به برقراری رابطه جنسی نیز یک نیاز بیولوژیک می‌باشد.  اما نحوه تهیه غذا، نوع غذایی که فرد تمایل به خوردن آن دارد و یا نحوه برقراری رابطه جنسی همه می‌توانند تحت تاثیر محیط زندگی فرد قرار گرفته باشند و بنابراین از شهری به شهر دیگر و یا از کشوری به کشور دیگر متفاوت باشند.  اما هر چقدر هم که این غذاها و نحوه تهیه آنها متفاوت باشد، نهایتا باید یک سری مواد مشخصی به بدن فرد برسد تا نیازهای بدن او را برطرف کنند. همچنین نیاز به برقرار رابطه جنسی و یا حتی برخورداری از یک رابطه عاطفی می‌تواند در ابتدا تحت تاثیر هورمون‌ها در بدن بوجود آمده باشند، اما اینکه چگونه به این نیازها پاسخ داده شود و پدید آمدن ازدواج‌های قانونی و مذهبی و یا تحمیل تبعیت از مراسم و سنت‌ها در رابطه با چگونگی برقراری یک رابطه جنسی و عاطفی می‌تواند باعث همنوایی فرد با جامعه در این زمینه بشود.

چه نیازهایی باعث تمایل فرد به ازدواج می شود؟ 
بر اساس نظریه تکامل ممکن است این گونه توضیح داده شود که نسل انسان‌هایی ادامه پیدا کرده که به دلایل ژنتیکی تمایل به برقراری روابط پایدار با یک زوج ثابت و پرورش فرزندان داشته‌ا‌ند و در عوض نسل انسان‌هایی که چنین نیازی را نداشته‌اند منقرض شده است، چرا که حتی اگر در نتیجه رابطه جنسی صاحب فرزند می‌شده‌اند به دلیل عدم مراقب صحیح از فرزندان، آنها از بین می‌رفته‌اند.  همچنین حتی می‌توان اینطور توضیح داد که افرادی که تمایل به برقراری رابطه‌های تک همسری داشته‌اند از سلامت بیشتری برخوردار هستند چرا که احتمال دچار شدن آنها به بیماری‌ها منتقل شده از طریق جنسی کم بوده است و در نتیجه هم نسل آنها ادامه یافته است.  بنابراین شاید نیاز به برقراری یک رابطه پایدار در ژنتیک انسان‌ها برنامه‌ریزی شده است، که همین نیاز باعث ادامه نسل انسان‌هایی شده که دارای آن بوده‌اند. 
اما از طرف دیگر شاهد آن هستیم که افراد قانون‌ها و مراسم مختلفی را برای یک ازدواج موفق تعریف کرده‌اند.  به عنوان مثال تعیین مهریه. آیا می‌توان این را نیز بر اساس نظریه تکامل توضیح داد؟ به عنوان مثال نسل کسانی ادامه یافته است که قانون‌ها و مراسم مختلفی را برای اطمینان از بقای یک پیوند بین دو همسر تعریف کرده‌اند. حتی اگر اینطور باشد، بنابراین علاوه بر نیاز خود افراد به برقراری یک رابطه پایدار، یک سری مکانیسم‌های اجتماعی هم باید باشند تا روابط بین افراد ادامه پیدا کنند.
تا اینجا بیشتر به نظر می‌رسد که پدیده ازدواج و یا برقراری پیوند بر اساس نیازهایی اتفاق می‌افتد که نهایتا ریشه در ژنتیک فرد دارند.  اما سوال مهم اینجاست که نقش آگاهی انسان و پدیده همنوایی تا چه اندازه روی ازدواج تاثیر دارند.  مثلا اینکه افراد تمایل دارند حتما قبل از سن مشخصی ازدواج بکنن آیا مربوط به همنوایی می‌شود و یا مربوط به اینکه انسان‌ها در بازه سنی مشخصی می‌توانند صاحب فرزندان سالمی بشوند و نسل انسان‌هایی ادامه یافته که تمایل ژنتیکی به برقراری پیوند زناشویی در آن بازه سنی مشخص داشته‌اند.  آیا پریشانی فرد در صورتی که موفق به یافتن همسر مناسب نشود مشابه پریشانی فردی گرسنه است که موفق به یافتن غذا نشده است و بنابراین غیر قابل اجتناب؟  آیا همجنسگراها نیز نیاز به برقراری یک پیوند دائمی با یک شریک جنسی مشخص را به ارث برده‌اند و در صورتی که موفق به یافتن یک زوج مناسب نشوند دچار پریشانی غیر قابل کنترل می‌شوند؟  زمانی که یک فرد همجنسگرا تحت فشار خانواده اقدام به ازدواج با فردی از جنس مخالف می‌کند و در حقیقا برخلاف نیازهای بیولوژیک و فیزیولوژیک خود عمل کرده است، آیا مجبور به همنوایی شده است؟  زمانی که افراد متاهل اقدام به برقراری روابط مخفیانه می‌کنند، آیا نشان‌دهنده این نیست که ازدواج آنها برخلاف تمایل ذاتی‌شان انجام گرفته است و صرفا بخاطر همنوایی است و الان بخاطر نارضایتی شدیدی که احساس می‌کنند اقدام به برقراری روابط مخفیانه با کسانی می‌کنند که مطابق با تمایل و نیازهای ذاتی ایشان می‌باشد؟  البته دلایل رخ دادن مقوله‌ای به نام "خیانت" متعدد هستند که در اینجا به آنها نخواهیم پرداخت. این دلایل می‌توانند بر اساس نیازهای بیولوژیک و فیزیولوژیک و یا روانشناختی باشند. 
همچنین یکی از نیازهایی که ممکن است انسان ها را به سوی ازدواج سوق بدهد، نیاز به نوازش است.  سال‌ها پیش روانشناسان متوجه شدند نوزادانی که در پرورشگاه‌ها بغل گرفته نمی‌شدند، علی رغم آنکه تغذیه خوب داشتند و از آنها به خوبی نگهداری می‌شد، بعد از مدتی از بین می‌رفتند.  در نتیجه روانشناسان متوجه شدند که مورد نوازش قرار گرفتن یکی از نیازهای حیاتی انسان می‌باشد.  اما آیا در بزرگسالی فرقی می‌کند که این نیاز انسان تنها از سوی یک فرد ثابت پاسخ گفته شود و یا این امکان وجود دارد که فرد نوازش مورد نیازش را از افراد مختلفی دریافت بکند؟ همچنین شاید کیفیت نوازش هم از اهمیتی بالایی برخوردار است و به همین خاطر فرد تمایل به دریافت آن را تنها از معشوق خود دارد. اما معشوق‌ها چگونه به وجود می‌آیند؟  چرا فرد از بودن با یک نفر دچار شور و هیجان می‌شود، اما با یک نفر دیگر نمی‌تواند آن شور و هیجان را تجربه بکند؟  بنا به نظریه‌ای وقتی که فرد در کنار فرد دیگری قرار بگیرد که باعث ترشح اکسی توسین در بدنش شده و مرکز لذت در مغزش هم تحریک می‌شود و در کل در نتیجه یک سری اتفاقات شیمیایی در بدنش و تاثیراتی که این اتفاقات روی قسمت‌های مختلف مغز دارند ممکن است شدیدا به آن فرد وابسته شده و هر زمان که کنار او قرار می‌گیرد شور و هیجان را تجربه کند.  اما طبیعتا معشوق باید دارای یک سری خصوصیاتی باشد تا بتواند آن تغییرات شیمیایی را در بدن فرد "عاشق" بوجود بیاورد.  این خصوصیات می‌تواند خصوصیات ظاهری، رفتاری، جنسی و جنسیتی باشند. اما سوال دیگر اینکه چه چیزی تعیین می‌کند این خصوصیات چه باشند؟ مثلا طبیعتا برای یک فرد همجنسگرا، فرد مقابل باید همجنس او باشد و برای یک فرد دگرجنسگرا باید فردی از جنس مخالف باشد.  اما آیا برخورداری از یک جایگاه بالای اجتماعی، مشهور بودن، ثروتمند بودن و یا دانشمند بودن معشوق می‌توانند از جمله عواملی باشند که باعث تحریک شیمیایی فرد عاشق بشوند؟ اگر چنین باشد چقدر پدیده همنوایی در بوجود آن تاثیر داشته، یعنی تا چه اندازه تمایل فرد به همنوایی باعث شده از نظر جنسی و عاطفی در برابر انسانی تحریک بشود که دارای معیارهای مورد قبول اکثریت جامعه است؟ در جایی که افراد زیبا مورد توجه زیادی قرار می‌گیرند، که همین توجهات ممکن است باعث از بین رفتن روابط پایدارشان و یا ایجاد استرس و تنش برای فرد مقابل بشود، آیا ممکن است افراد برای اجتناب از این مشکلات، قید برخورداری از رابطه با یک فرد زیبا را بزنند تا در عوض در رابطه با یک فرد معمولی بتوانند آرامش، امنیت و پایداری رابطه را تجربه بکنند؟ در صورتی که چنین بکنند، با توجه به اینکه برخلاف میل و نیاز ذاتی‌شان عمل کرده‌اند، آیا ممکن است به مرور زمان دچار کسالت و یکنواختی و نارضایتی بشوند؟
در شهر پونا در هند شخصی به نام اشو زندگی می‌کرد که باور داشت ما این نوازش را می‌توانیم از افراد مختلفی دریافت بکنیم و این قراردادهای اجتماعی است که ما را مجبور به رفتار در چهارچوب‌های مشخص می‌کنند.  محل اقامت اشو در پونا جایی بود که افراد مختلف به برقراری روابط جنسی و عاطفی زودگذر اقدام می‌کردند.  طبیعتا آنچه در آن فضا از اهمیت برخوردار بود در ابتدا ظاهر افراد بوده است.  در چنین فضایی قطعا فرد بیشتر تحت تاثیر نیازهایی عمل می‌کند که در نتیجه محیط شیمیایی بدن او و تحریک‌پذیری جنسی‌اش خودنمایی می‌کنند، نه بر اساس نیاز به آرامش و امنیت.  اما برای شکل دادن یک رابطه پایدار چطور؟ آیا نیازهایی که حکم‌فرمایی خواهند کرد تحت تاثیر همنوایی با جامعه اکثریت شکل گرفته‌اند یا آنها هم به نوعی تحت تاثیر بیولوژیک و ژنتیک فرد و بر اساس یک نظام اولویت‌بندی ذهنی قرار دارند؟
همجنسگراها در شرایطی اقدام به برقراری رابطه با افراد همجنس خود می‌کنند که در نتیجه آن از سوی اکثریت جامعه مطرود خواهند شد. بنابراین در رابطه با همجنسگرایان شاید بتوان گفت که چیزی به نام پدیده همنوایی در انتخاب شریک جنسی بی‌معنی است.  به بیان دیگر نیازهای بیولوژیک و فیزیولوژیک فرد بر اجبار از سوی جامعه غلبه می‌کنند. بنابراین در مرحله اول فرد خود انتخاب نمی‌کند که دگرجنسگرا باشد یا همجنسگرا.  اما در مرحله بعد هنگامی که می‌خواهد اقدام به انتخاب فردی به عنوان شریک جنسی و عاطفی خود بکند، یک سری معیارهایی را مد نظر قرار خواهد داد.  آیا این معیارها که ممکن است شامل برخوداری فرد مقابل از تحصیلات و ثروت باشد تحت تاثیر همنوایی قرار دارند یا ژنتیک؟ آیا تمایل ما به برقراری رابطه با یک فرد تحصیل‌کرده به همان اندازه ریشه در ژنتیک دارد که تمایل ما به برقراری رابطه با یک فرد پر مو و یا بی مو؟ تا چه اندازه آگاهی و اطلاعات انسان‌ها می‌تواند باعث تغییر تمایلات یا عملکردشان در این زمینه بشود؟ چقدر ترس‌ها و تجربه‌های تلخ افراد باعث تغییر آگاهانه و یا غیر آگاهانه تمایلات فرد در رابطه با انتخاب زوج می‌شوند؟  اگر فردی بخاطر تجربه‌های تلخی که با معشوق خود داشته، برای برقراری رابطه بعدی اقدام به انتخاب فردی با معیارهایی متفاوت از معیارهای غریزی خود بکند، آیا در رابطه جدید ممکن است واقعا شور و هیجان را تجربه بکند و از صمیم قلب احساس رضایت داشته باشد؟ 

بنابراین تمایل افراد به ازدواج ممکن است تحت مخلوطی از عوامل بیولوژیک، از جمله ژنتیک و عوامل محیطی از جمله میل به همنوایی باشد.  در هر صورت تفکر در این زمینه به من هر چه شناخت بهتر خود با هدف انجام انتخاب‌های آگاهانه‌تر، هر چند نسبی، ضروری است.  این مقاله صرفا با هدف مطرح کردن یک سری اطلاعات برای تعمق بیشتر نگاشته شده است و بنابراین از هر گونه نتیجه‌گیری پرهیز خواهیم کرد.

هوداد

۱۳۹۴ فروردین ۶, پنجشنبه

گفتگو با آبان و پرستو

پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)




1.      خودتون رو معرفی کنید و بفرمایید چند مدت هست که با هم هستید؟
 آبان و پرستو، یک سال
2.      با هم بودن مهمترین مساله در رابطه است؟
 نه. چگومه بودنمون مهمترین مساله‌ست.

3.      وقتی به مشکلی برخورد می‌کنید که یکی از شما باعث به وجود اومدن اون شدید، چطوری با اون موضوع کنار میاید یا اون مشکل رو حل می‌کنید؟ می‌تونید یک مثال بزنید؟ و همینطور در آخر لطفا در یک جمله بفرمایید که عنصر اصلی در حل مشکلات یک رابطه رو چی می‌بینید؟
 مطرح کردن، بحث کردن، رسیدن به راه حل... به طور مثال وقتی مادر پرستو به طور اتفاقی فهمید پرستو همجنسگراست، رابطمون دچار مشکل شده بود ولی با تحمل و صبر و امیدواری تونستیم بگذزیم... به نظر من گذشت و امید مهمترین عنصر در حل مشکلاته

4.      اغلب رابطه‌ها در لایف دگرباشان جنسی، به شکست منجر می‌شه، وقتی یک رابطه‌ای طولانی میشه همه علاقه‌مند میشن بدونن اون دو نفر چه کردند که رابطه ماندگاری دارند، حالا نظر شما چیه؟
 آبان: رابطه‌های قبلیم صرفا از روی این بود که تنها نباشم و رابطه داشته باشم و برای تجربه، بدون شناخت بود و خیلی برام مهم نبود سرانجام رابطه چی بشه اما وقتی پرستو رو دیدم اول اینکه از ظاهر و دوم اینکه از شخصیت و مهمتر ازهمه اینکه سطح تحصیلات و نوع و روش زندگیش مثل من بود و از اینکه ادم اکتیو و با برنامه‌ای بود خوشم اومد و هرچقدر جلوتر می‌رفتیم رابطه جدی‌تر می‌شد.

5.      اگر قرار باشه این معیارها رو اولویت‌بندی کنید، شما اولین چیزی‌هایی که براتون اهمیت داره در یک رابطه چیه؟ «رفاه، آرامش، رابطه، پارتنر، استقلال، حریم خصوصی، اعتماد، تعهد، صداقت، لذت"
صداقت

6.      شما رابطه‌هایی هم پیش از این داشتید، درباره اونها صحبت کنید، چرا اونها ماندگار نشدند؟
چون بدون شناخت کافی بودن

7.      شما رابطه‌های دیگران رو هم همزمان می‌بینید، فکر می‌کنید چه چیزی رابطه شما دو نفر رو متمایز از رابطه دیگران می‌کنه؟
اینکه به دنبال ساختن رابطه هستیم

8.      هرگز در رابطه خودتون دنبال الگو هم بودید؟ معمولا وقتی دو نفر رابطه موفقی دارند تبدیل به الگو برای بقیه همجنسگراها میشن، به این اعتقاد دارید؟
بله...


9.      آیا شما خودتون رو یک الگو برای دیگران می‌بینید؟
شاید


10.  الگو گرفتن از رابطه دگرجنسگراها از نظر شما درسته یا غلط؟ کلا آیا دگرباشان جنسی تحت چهارچوبی باید با یک فرد رابطه برقرار کنند؟ (چهارچوب‌های جنسیتی جاری در ایران آیا مناسب هستند؟)
خیر... چون الگوی فعلی دگرجنسگراها در ایران نامناسب است.


11.  به نظر شما مشکل اصلی دگرباشان جنسی در رابطه‌ها چیه که اغلب منجر به شکست می‌شه؟
 نداشتن شناخت کافی و عجله در ایجاد رابطه


12.  رابطه‌ها معمولا در جامعه اقلیت‌های جنسی به چند دسته عمده تقسیم می‌شن؛ رابطه‌های صرفا جنسی، رابطه‌های صرفا دوستی، رابطه‌های عشقی، رابطه‌های باز و بسته. نظر شما در مورد اینها چیه؟  برای مثال آدم‌هایی که صرفا دنبال رابطه‌های عشقی هستند رو چطور می‌بینید؟
هرکسی با توجه به شخصیت و... خود نوع رابطه رو تعریف میکنه... با هرمدلی از رابطه موافقیم...


13.  هرگز خودتون داخل این رابطه‌ها بودید؟ از تجربیاتتون بگید. (اگر خصوصی است لازم نیست به این سوال پاسخ بدید)
آبان: توی یک رابطه باز بودم. چون با نیازهام سازگاری نداشت و اذیت می‌شدم کات کردم.


14.  اگر بخوایید در یک جمله بگید که دگرباشان جنسی باید چه کنند که در رابطه‌های زندگی خودشون موفق باشند، اون جمله چیه؟

اینکه گرایششون رو تیتر زندگی خودشون نکنن. این فقط یک گرایشه... نباید تمام انرژی و زندگی رو برای این موضوع قرار بدن


گفتگو با اهورا و آراد

پرونده ویژه: دگرباش بودن، رابطه داشتن (شماره یازدهم، فروردین و اردیبهشت 93)



1.     خودتون رو معرفی کنید و بفرمایید چند مدت هست که با هم هستید؟
ما اهورا و آراد هستیم و حدودا دو سال هست که با همیم.
2.     با هم بودن مهمترین مساله در رابطه است؟
از نظر ما این با هم بودن و کنار هم بودن هست که رابطه رو می‌سازه، یعنی تا وقتی که یک زوج نباشد یک رابطه شکل نمی‌گیرد و اعتقاد ما این هست که هر انسان یک نیمه گمشده دارد که در کنار او به آرامش می‌رسد.
3.     وقتی به مشکلی برخورد می‌کنید که یکی از شما باعث به وجود اومدن اون شدید، چطوری با اون موضوع کنار میاید یا اون مشکل رو حل می‌کنید؟ می‌تونید یک مثال بزنید؟ و همینطور در آخر لطفا در یک جمله بفرمایید که عنصر اصلی در حل مشکلات یک رابطه رو چی می‌بینید؟
اهورا: با توجه به این که بیشتر مشکلات ما مسائل جزئی زندگی است معمولا پس از عصبانیت و ناراحتی با صبوری (مخصوصاً آراد) و نشستن کنار هم و بیان مشکلات زندگی و پیدا کردن راه حل آن و با عشق به زندگی و امید به این که هرچه زودتر این مشکلات حل می‌شوند و گاهی نیز با کمک گرفتن از دوستان معتمد و احیاناً گرفتن مشاوره از متخصصین به حل این مشکلات می‌پردازیم.
با توجه به شرایط الان که ما داریم مهم‌ترین مشکل، مشکلات مالی و فشارها و استرس‌های مربوط به زندگی پناهجویی می‌باشد که مسائل جزئی زندگی را متاثر از خود کرده.
آراد: عناصر عشق و دوست داشتن، صبر و امیدواری و تلاش برای از بین بردن مشکلات و همچنین مشاوره با متخصصین خانواده راه حل فرار از این مشکلات می‌باشد و در نهایت این که با سکوت هیچ مشکلی حل نمی‌شود تا وقتی که بیان شوند و مورد گفتگو قرار گیرند.

4.     اغلب رابطه‌ها در لایف دگرباشان جنسی، به شکست منجر می‌شه، وقتی یک رابطه‌ای طولانی میشه همه علاقه‌مند میشن بدونن اون دو نفر چه کردند که رابطه ماندگاری دارند، حالا نظر شما چیه؟
در وهله اول هرکدام از طرفینِ یک رابطه، باید خود و نیاز‌های خودش را بشناسد و تا جایی که ممکن است در انتخاب خود دقت داشته باشد که کسی‌ را انتخاب کند با خصوصیت و اخلاقیات نزدیک به خودش؛ اما نه صرفا صد در صد ایده‌آل چون به عقیده ما صد درصد ایده‌آل وجود ندارد و در نهایت پس از انتخاب هر کس باید تا حدودی چشم خود را به روی برخی مشکلات ببندد
به قول حافظ:
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست/ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست...

5.     اگر قرار باشه این معیارها رو اولویت‌بندی کنید، شما اولین چیزهایی که براتون اهمیت داره در یک رابطه چیه؟ "رفاه، آرامش، رابطه، پارتنر، استقلال، حریم خصوصی، اعتماد، تعهد، صداقت، لذت"
تمامی اینها معیارهایی است برای داشتن یک رابطه موفق و به صورت زنجیروار به هم مربوط می‌باشند یعنی وقتی طرفین یک رابطه با داشتن صداقت حس اعتماد را به هم منتقل کنند خود به خود تعهد، لذت و در صورت داشتن استقلال، حریم خصوصی و رفاه طرفین به آرامش می‌ر‌سند که خود به یک رابطه منجر می‌شود. این یعنی این که صداقت مهمترین معیار می‌باشد و پس از آن اعتماد، تعهد و معیار چهارم می‌تواند استقلال، حریم خصوصی، لذت و رفاه باشد که در صورت وجود همه این معیارها انسان به یک آرامش نسبی می‌رسد.

6.     شما رابطه‌هایی هم پیش از این داشتید، درباره اونها صحبت کنید، چرا اونها ماندگار نشدند؟
آراد: یک رابطه ناموفق داشتم که به دلیل شخصی قادر به گفتن آن نمی‌باشم.
اهورا: بله متاسفانه چندین رابطه داشتم که هر کدام به دلایل مختلف از جمله نبودن صداقت، اعتماد، تعهد، استقلال، آزادی و...  ناموفق بود.

7.     شما رابطه‌های دیگران رو هم همزمان می‌بینید، فکر می‌کنید چه چیزی رابطه شما دو نفر رو متمایز از رابطه دیگران می‌کنه؟
یک رابطه مربوط به دونفر می‌باشد که هیچ یک از طرفین نمی‌تواند بگوید که فقط من هستم که در یک رابطه تصمیم‌گیری می‌کنم و زندگی مشترک یعنی همین.
گاهی وقت‌ها از خیلی خواسته‌های شخصی باید گذشت و به تعهدات زندگی مشترک فکر کرد و این که سبک زندگی آدم‌ها متفاوت هست که این نیز می‌تواند وجه تمایز روابط باشد و در کّل نیازها و خواسته‌های هر کس با دیگری متفاوت است.

8.     هرگز در رابطه خودتون دنبال الگو هم بودید؟ معمولا وقتی دو نفر رابطه موفقی دارند تبدیل به الگو برای بقیه همجنسگراها میشن، به این اعتقاد دارید؟
زندگی‌ همجنسگرایان نیز مثل دیگر روابط بهتر است که الگوی موفق داشته باشد ولی متأسفانه ما به خاطر شرایط زندگی در ایران هیچ وقت الگوی موفقی نداشتیم اما این را هم می‌دانستیم که دو همجنسگرا نیز می‌توانند رابطه موفق و دائمی داشته باشند و ما همیشه خواستیم که به همه ثابت کنیم که دو همجنسگرا نیز می‌توانند زندگی را با عشق ادامه دهند.

9.     آیا شما خودتون رو یک الگو برای دیگران می‌بینید؟
هر شخص یا هر رابطه و یا یک گروه می‌تواند برای دیگری الگو باشد و این بستگی دارد به این که چه کسی را الگوی مناسب خود بداند؛ ما نیز از این قاعده مستثنا نیستیم مخصوصاً وقتی که به مهم‌ترین هدف خود یعنی قانونی کردن ازدواج و استمرار این رابطه برسیم.

10.                        شما به ازدواج با هم فکر می‌کنید؟ چه برنامه و احساسی نسبت به آینده دارید؟
بله ما فقط به کشوری خواهیم رفت که ازدواج دو همجنس قانونی باشد و حق سرپرستی فرزند داشته باشیم از لحاظ قانونی، چرا که هر انسانی‌ مثل دیگر انسان‌ها حق زندگی‌ کردن دارد با هر گرایش جنسی‌ای‌ که دارد، ما معتقدیم که دو همجنسگرا به مراتب با احساس‌تر و با محبت و عشق بیشتر از یک زوج دگرجنسگرا می‌توانند به زندگی‌ مشترک خود ادامه دهند و حتی تمام نیازهای حداقل عاطفی یک کودک رو بهش توجه کنند، ما هم به خاطر اهدافی که داشتیم و به خاطر پایبندی به همین اهداف و همچنین به خاطر تمامی‌ مشکلاتی که مانع از رسیدن به این اهداف بود الان اینجا هستیم که شاید روزی به ابتدایی‌ترین حقوق انسان بودن خود برسیم.

11.                        الگو گرفتن از رابطه دگرجنسگراها از نظر شما درسته یا غلط؟ کلا دگرباشان جنسی تحت چه چهارچوبی باید با یک فرد رابطه برقرار کنند؟ (چهارچوب‌های جنسیتی جاری در ایران آیا مناسب هستند؟)
در حالت کلی‌ جواب دادن به این سوال که آیا درست است یا نه صحیح نیست و این بستگی به شرایط زندگی همجنسگرایان دارد که با زندگی دگرجنسگریان تا اندازه‌ای متفاوت است و با این که می‌تواند الگو بگیرد اما مسائل مربوط به خود را دارند؛  مثلا در کشوری مثل ایران که تبعیض‌های جنسیتی بسیار زیاد است الگو قرار دادن روابط دگرجنسگریان خیلی نمی‌تواند مفید واقع شود ولی چارچوب خاصی هم وجود ندارد که اشخاص از آن پیروی کنند و فقط می‌توانند با توجه به علایق خود و میزان آزادی‌ای که دارند و همچنین کمک گرفتن از مشاورین خانواده و در نهایت استفاده از تجربیات دوستان خود و دیگر افراد برای داشتن یک رابطه بهتر کمک بگیرند.

12.                        به نظر شما مشکل اصلی دگرباشان جنسی در رابطه‌ها چیه که اغلب منجر به شکست می‌شه؟
مشکلات هر گروهی به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و فرهنگ، مذهب و سنت، قوانین و میزان اطلاع‌رسانی آن جامعه بستگی دارد و در مورد جامعه همجنسگرا نیز همین طور می‌باشد یعنی‌ وقتی در کشوری مثل ایران یک همجنسگرا هیچ آموزش صحیح ندیده و حتی این امکان را ندارد که خودش به شخصه مسائل را تجربه کند تا مسیر درست را انتخاب کند در نتیجه اکثر روابط با شکست مواجه می‌شود. البته درصدی از این مشکلات نیز به خود جامعه همجنسگرا برمی‌گردد.

13.                        رابطه‌ها معمولا در جامعه اقلیت‌های جنسی به چند دسته عمده تقسیم می‌شن؛ رابطه‌های صرفا جنسی، رابطه‌های صرفا دوستی، رابطه‌های عشقی، رابطه‌های باز و بسته. نظر شما در مورد اینها چیه؟ برای مثال آدم‌هایی که صرفا دنبال رابطه‌های عشقی هستند رو چطور می‌بینید؟
این به طرز تفکر آدما و نیاز‌هاشون بستگی داره و همه اینها قابل قبول و قابل احترام است. با توجه به این که بعد از تمام این دوستی‌ها و روابط جنسی انسان نیاز دیگری حس می‌کند و آن وجود یک همسر واقعی و همیشگی‌ست که تمام نیاز‌های انسان را رفع کند که اگر کسی بتواند آن شخص را به دست بیاورد به آن آرامش حقیقی‌ می‌رسد و این از نظر ما زیباترین حس زندگی‌ست.

14.                        هرگز خودتون داخل این رابطه‌ها بودید؟ از تجربیاتتون بگید (اگر خصوصی است لازم نیست به این سوال پاسخ بدید)
اهورا: من به شخصه روابط زیادی چه از نظر جنسی‌ و چه از نظر دوستی‌ با افراد مختلف داشتم اما همیشه فقط وجود یک دوست رو حس کردم و فقط یک شریک جنسی‌ رو، در صورتی که آرامش واقعی رو با وجود یک پارتنر حس کردم و همیشه این یه دغدغه‌ست واسه آدما که اون نیمه‌ی گمشدشون رو پیدا کنن.

15.                        اگر بخوایید در یک جمله بگید که دگرباشان جنسی باید چه کنند که در رابطه‌های زندگی خودشون موفق باشند، اون جمله چیه؟
برای شروع هر رابطه، اعم از جنسی، دوستی‌ و عشقی با صداقت تمام رابطه خود رو آغاز کنن و با عشق به پایان برسونن

16.                        و سخن آخر
با سپاس فراوان صحبت خود را با جمله‌ای از بنیامین فرانکلین به پایان می‌رسانیم: پیش از ازدواج چشم‌ها را خوب باز کنید، بعد از ازدواج کمی ببندید.